دوباره زائر خسته ز راه آمده است 
برای عرض ارادت به شاه آمده است 


پیاده آمده و با همان غبار تنش 
به درگهت به امید نگاه آمده است 


میان راه به گریه به زیر لب می گفت: 
غلام روسهیت سر به راه آمده است 


یکی به قصد تقرب،یکی به قصد شفا 
یکی به نیت ترک گناه آمده است 


ببین که بعد گذشت هزار و اندی سال 
برای یاریتان این سپاه آمده است 


و دید در حرمت روضه خوان شروع کرد و 
که ناگهان ز پی اش خیل " آه " آمده است 


همین که گفت بریده شده سرت زقفا 
صدای فاطمه از قتلگاه آمده است 


پناه خیمه ببین خواهر غریبت را 
کنار جسم تو بی سر پناه آمده است 


شاعر: میلاد الیاس وند 


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

دل دوباره در حضور اربعین 
گریه دارد در سرور اربعین 
باز از لطف حسین ابن علی 
بر جهان تابیده نور اربعین 
حیرت انگیز است اگر این ماجرا 
جذبۀ عشق است شور اربعین 
جبهۀ حق را توانی تازه داد 
شوکت و عز و غرور اربعین 
اشک عاشورا ئیان شد علت 
گرمی سوز تنور اربعین 
حضرت زهرا مهیا می کند 
بین موکب ها نذور اربعین 
چشم پاک عاشقی لازم بوَد 
تاببیند این شعور اربعین 
مژدۀ صبح ظهور مهدی است 
این تجلی این ظهور اربعین 
راهیان کربلا را کن دعا 
ای علمدار صبور اربعین 
منهدم مکر منافق می شود 
در هیاهوی عبور اربعین 
جمع اقیانوس اشک روضه هاست 
رودها و این بحور اربعین 
کوری چشم حسودان حسین 
باشد این بازار جور اربعین 
هرکه قلبش خانۀ زینب شده 
گیر افتاده به تور اربعین 
پشت دشمن آشنا با خاک شد 
در کشاکش ها به زور اربعین 
مادر مهدی عنایت می کند 
لحظه لحظه بر امور اربعین 
دربدر این شاعر دلخسته نیز 
لطف خواهد زین سطور اربعین 


حسن خزائی (دربدر)


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

ڪلام مختصر بی‌قـــراری‌ام این است 
تو نیستی و جهانم چقدر غمگین است 

سه‌شنبه‌های پر از درد وجمعه‌های غریب 
تمــــام سهم من از دوری شما این ست 

قسم به صبح به آن لحظه ای که می آیی 
که در رکاب تو مردن چقدر شیرین ست 

نه اینکه خسته شدم، نه، ولی دلم تنگ است 
که بی‌تو \"جمعه\" هوایش همیشه سنگین است 

زمین دچارِ به تردید مانده طوری که 
بهار هم به زمستان سرد بدبین است 

خـدا کند برسی از سفر همین فــــردا 
که فکر صبح ظهورت، همیشه تسکین ست 

 

محمد بنواری


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد 
هم آه شب آورد هم اشک سحر آورد 

آنقدر کریمی که گدا از سر کویت 
از آنچه دلش خواسته هم بیشتر آورد 

شرمنده اگر دیده ی پر اشک ندارم 
نوکر به عزای تو همین مختصر آورد 

غم پیش دل ریش تو ای مرد، کم آورد 
صبر تو دگر حوصله ی صبر سر آورد 

گیسوی سپیدت خبر از داغ جگر داد 
غم هرچه که آورد به روی جگر آورد 

سر بسته بگو پاسخ این پرسش ما را 
تا خانه چرا مادر خود را پسر آورد؟ 

دستی به روی جام غرورت ترک انداخت 
آن دست که پشت در خانه شرر آورد 

سم تا جگرت دید، خجالت زده تا تشت 
از کوچه و آن صورت نیلی خبر آورد 

در لحظه تشییع تو از کینه، سپاهی 
با تیر و کمان پیرزنِ فتنه گر آورد 

\"یافاطمه\" می گفت حسین بن علی با 
هر تیر که از سینه و پهلوت در آورد 

 

مرضیه نعیمی


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

تقدیم به مظلوم ترین آقا. تقدیم به اربابم حسین ابن علی(ع). ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین ای دل بریده از همه ی رنگ ها حسین 
بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین 
سَمتِ تو از تمامی مردم فراری ام ای با غریب های جهان آشنا حسین 
ای بی کفن رها شده ی دشتِ کربلا ما را به حالِ خود تو نکردی رها حسین 
در حقِ دشمنانِ خودَت هم تو سالها کردی به جای لعنت و نفرین دعا حسین 
امیدِ عابدان شده بعد از نماز حج امیدِ عاشقان شده بعد از خدا حسین 
آری برای یاری او استخاره ها کردند مومنان و نماندند با حسین 
معیار اگر که پینه ی پیشانی است و ریش تنها نبود این همه اربابِ ما حسین 
ننگا به ما که بی ادبانه برایمان گشته خلاصه در عطش و کربلا حسین 
من از حسینِ مُختَصِ هیئت گریختم از این حسین راهِ زیادیست تا حسین 
او را اگر که زنده شود باز می کُشند یک عِدّه زاهدانه و با ذکرِ یاحسین! 
ای کشته ی حسادت دنیا حسین جان ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان. 

محسن کاویانی 


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
ﺍﻓﺘﺎﺑﯽ ﻧﻮﺭ ﺍﻓﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﻭﺯ ﺗﺠﻠﯽ ﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﺍﺳﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﭼﺸﻤﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﻧﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺷﻨﯽﺑﻮﺩ ﺟﺎﺭﯼ ﻋﻄﺮ ﺻﺪ ﻫﺎ ﺭﻭﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﺩﺭ ﺳﮑﻮﺕ ﺗﻠﺦ ﺍﻥ ﻭﺍﺩﯼ ﮔﻞ ﺍﻓﺸﺎﻧﯽ ﮔﺮﻓﺖﺳﺒﺰ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻧﻐﻤﻪ ﯼ ﺩﺍﻭﻭﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﻭﻗﺖ ﻗﺮﺍﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﯾﮏ ﻋﺮﺵ ﺍﺯ ﺣﻮﺭ ﻭ ﭘﺮﯼﭘﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﻣﺪ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺷﺖ ﻋﻄﺶﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺑﻼ‌ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﺑﺎ ﮔﻠﻮﯼ ﺳﺮﺥ ﻣﻨﺸﻮﺭ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﻮﻥ ﻭ ﺍﺷﮏ ﻭ ﺩﻭﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﭼﺸﻢ ﺗﻨﮓ ﻋﻘﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻭﺳﻌﺖ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻋﺸﻖﺍﻟﺘﻘﺎﯼ ﺷﺎﻫﺪ ﻭ ﻣﺸﻬﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﺟﺒﺮﯾﻞ ﺍﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺑﻬﺖ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﺭﻭﺡ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ .ﻋﯿﺴﯽ .ﻫﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
حمید کریمی

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
یا علی اصغر سلام الله علیه
انقَدر بر من اضطراب ندهمن صدایت زدم جواب نده.
انقدَر این من پر از غم رابا رگ پاره ات عذاب نده
دهمت به رباب یا که به خاکتو به من حق انتخاب نده
تشنه ی بوسه از لبت هستمبه لبم وعده ی سراب نده
می روی از برم برو امارفتنت را فقط شتاب نده
با خودم گفتم ای حسین اصلاآتشی بر دل کباب نده
درّ نایاب را بیا دیگرتو به دست کسی مذاب نده
آن علی را به آن رباب بدهاین علی را به این رباب نده
ای رباب اصغر خیالی رابین این گاهواره تاب نده

جعفر ابوالفتحی



پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی

www.neyjaf.ir


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

یا امیرالمومنین یا علی سلام الله علیک




بنویس زان روایت سر تا به پا عرق

دل رفت سوی نِی جَف و برگشت با عرق


غافل از اینکه موقع دیدار روی او

می ریخت از تن همه ی انبیا عرق


انگشت خشک کام قلم خشک صفحه تر

تحریر حیدر است و به وجه هجا عرق


گفتم دوباره می شکنم قبح راز را

بیرون ز پرده کرد حیای مرا عرق


هرکس مرا چو دید زیارت قبول گفت

رازی نمانده که نکند برملا عرق


گفتم برای ذبح من آسوده تیغ گیر

خون هست تا به پای تو ریزم چرا عرق


ذبحم نما ببین که مدام است خجلتم

جاری شود ز روی من سر جدا عرق


ما خیس شرم آمده و خیس می رویم

کو آن کسی که گفت ندارد بقا عرق


برخیز و تاج حکم به سر کن که جای اشک

ریزیم در تلاطم روز جزا عرق



جعفر ابوالفتحی


پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی

www.neyjaf.ir


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

#بسم_الله_الرحمن_الرحیم 


یا امیرالمومنین علی سلام الله علیه



پرسد ز من دلم که چرا گشته تر ورق

اشکم چکیده از غم نام تو بر ورق


نام تو را نوشتم و دیدم به چشم دل

کز هیبت حروف تو شد منکسر ورق


گفتم به صفحه ای که مزین به نام توست

طعنه به زر بزن که می ارزی به زر، ورق


گفتند اهل دوزخم و نذر کرده ام

گردم سگ سرای تو برگشت اگر ورق


یا مرتضی نوشتم و اصلا بعید نیست

جان مرا به هاویه باشد سپر ورق


هر صبح از مربع نام تو شمس ریخت

شد منظر سپهر نظر هر سحر ورق


عالم فدای ساحت تحریر "یا علی"

ای جان شرار گیر نگیرد شرر ورق


عارف به سادگی مگذر از کنار ما

گنجینه ای ز راز نوشتیم در ورق


عاشق رکوع کن که کتاب خدا شوی

تا می شود برای قلم از کمر ورق



جعفر ابوالفتحی



پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی

www.neyjaf.ir


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
یا علی اصغر سلام الله علیه
انقَدر بر من اضطراب ندهمن صدایت زدم جواب نده.
انقدَر این من پر از غم رابا رگ پاره ات عذاب نده
دهمت به رباب یا که به خاکتو به من حق انتخاب نده
تشنه ی بوسه از لبت هستمبه لبم وعده ی سراب نده
می روی از برم برو امارفتنت را فقط شتاب نده
با خودم گفتم ای حسین اصلاآتشی بر دل کباب نده
درّ نایاب را بیا دیگرتو به دست کسی مذاب نده
آن علی را به آن رباب بدهاین علی را به این رباب نده
ای رباب اصغر خیالی رابین این گاهواره تاب نده

جعفر ابوالفتحی



پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی

www.neyjaf.ir


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

یا امیرالمومنین یا علی سلام الله علیک




بنویس زان روایت سر تا به پا عرق

دل رفت سوی نِی جَف و برگشت با عرق


غافل از اینکه موقع دیدار روی او

می ریخت از تن همه ی انبیا عرق


انگشت خشک کام قلم خشک صفحه تر

تحریر حیدر است و به وجه هجا عرق


گفتم دوباره می شکنم قبح راز را

بیرون ز پرده کرد حیای مرا عرق


هرکس مرا چو دید زیارت قبول گفت

رازی نمانده که نکند برملا عرق


گفتم برای ذبح من آسوده تیغ گیر

خون هست تا به پای تو ریزم چرا عرق


ذبحم نما ببین که مدام است خجلتم

جاری شود ز روی من سر جدا عرق


ما خیس شرم آمده و خیس می رویم

کو آن کسی که گفت ندارد بقا عرق


برخیز و تاج حکم به سر کن که جای اشک

ریزیم در تلاطم روز جزا عرق



جعفر ابوالفتحی


پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی

www.neyjaf.ir


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

#بسم_الله_الرحمن_الرحیم 


یا امیرالمومنین علی سلام الله علیه



پرسد ز من دلم که چرا گشته تر ورق

اشکم چکیده از غم نام تو بر ورق


نام تو را نوشتم و دیدم به چشم دل

کز هیبت حروف تو شد منکسر ورق


گفتم به صفحه ای که مزین به نام توست

طعنه به زر بزن که می ارزی به زر، ورق


گفتند اهل دوزخم و نذر کرده ام

گردم سگ سرای تو برگشت اگر ورق


یا مرتضی نوشتم و اصلا بعید نیست

جان مرا به هاویه باشد سپر ورق


هر صبح از مربع نام تو شمس ریخت

شد منظر سپهر نظر هر سحر ورق


عالم فدای ساحت تحریر "یا علی"

ای جان شرار گیر نگیرد شرر ورق


عارف به سادگی مگذر از کنار ما

گنجینه ای ز راز نوشتیم در ورق


عاشق رکوع کن که کتاب خدا شوی

تا می شود برای قلم از کمر ورق



جعفر ابوالفتحی



پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی

www.neyjaf.ir


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
ﺍﻓﺘﺎﺑﯽ ﻧﻮﺭ ﺍﻓﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﻭﺯ ﺗﺠﻠﯽ ﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﺍﺳﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﭼﺸﻤﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﻧﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺷﻨﯽﺑﻮﺩ ﺟﺎﺭﯼ ﻋﻄﺮ ﺻﺪ ﻫﺎ ﺭﻭﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﺩﺭ ﺳﮑﻮﺕ ﺗﻠﺦ ﺍﻥ ﻭﺍﺩﯼ ﮔﻞ ﺍﻓﺸﺎﻧﯽ ﮔﺮﻓﺖﺳﺒﺰ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻧﻐﻤﻪ ﯼ ﺩﺍﻭﻭﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﻭﻗﺖ ﻗﺮﺍﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﯾﮏ ﻋﺮﺵ ﺍﺯ ﺣﻮﺭ ﻭ ﭘﺮﯼﭘﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﻣﺪ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺷﺖ ﻋﻄﺶﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺑﻼ‌ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﺑﺎ ﮔﻠﻮﯼ ﺳﺮﺥ ﻣﻨﺸﻮﺭ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﻮﻥ ﻭ ﺍﺷﮏ ﻭ ﺩﻭﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﭼﺸﻢ ﺗﻨﮓ ﻋﻘﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻭﺳﻌﺖ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻋﺸﻖﺍﻟﺘﻘﺎﯼ ﺷﺎﻫﺪ ﻭ ﻣﺸﻬﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﺟﺒﺮﯾﻞ ﺍﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺑﻬﺖ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﺭﻭﺡ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ .ﻋﯿﺴﯽ .ﻫﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
حمید کریمی

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

تقدیم به مظلوم ترین آقا. تقدیم به اربابم حسین ابن علی(ع). ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین ای دل بریده از همه ی رنگ ها حسین 
بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین 
سَمتِ تو از تمامی مردم فراری ام ای با غریب های جهان آشنا حسین 
ای بی کفن رها شده ی دشتِ کربلا ما را به حالِ خود تو نکردی رها حسین 
در حقِ دشمنانِ خودَت هم تو سالها کردی به جای لعنت و نفرین دعا حسین 
امیدِ عابدان شده بعد از نماز حج امیدِ عاشقان شده بعد از خدا حسین 
آری برای یاری او استخاره ها کردند مومنان و نماندند با حسین 
معیار اگر که پینه ی پیشانی است و ریش تنها نبود این همه اربابِ ما حسین 
ننگا به ما که بی ادبانه برایمان گشته خلاصه در عطش و کربلا حسین 
من از حسینِ مُختَصِ هیئت گریختم از این حسین راهِ زیادیست تا حسین 
او را اگر که زنده شود باز می کُشند یک عِدّه زاهدانه و با ذکرِ یاحسین! 
ای کشته ی حسادت دنیا حسین جان ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان. 

محسن کاویانی 


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

یا امیرالمومنین یا علی سلام الله علیک




بنویس زان روایت سر تا به پا عرق

دل رفت سوی نِی جَف و برگشت با عرق


غافل از اینکه موقع دیدار مرتضی

می ریخت از تن همه ی انبیا عرق


انگشت خشک کام قلم خشک صفحه تر

تحریر حیدر است و به وجه هجا عرق


گفتم دوباره می شکنم قبح راز را

بیرون ز پرده کرد حیای مرا عرق


هرکس مرا چو دید زیارت قبول گفت

رازی نمانده که نکند برملا عرق


گفتم برای ذبح من آسوده تیغ گیر

خون هست تا به پای تو ریزم چرا عرق


ذبحم نما ببین که مدام است خجلتم

جاری شود ز روی من سر جدا عرق


ما خیس شرم آمده و خیس می رویم

کو آن کسی که گفت ندارد بقا عرق


برخیز و تاج حکم به سر کن که جای اشک

ریزیم در تلاطم روز جزا عرق



جعفر ابوالفتحی


پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی

www.neyjaf.ir


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مشاور تحصیلی دانلود آهنگ | دانلود فیلم Sony-esfahan گروهای واتس اپ forexsignalfree لینوکسیا کادو سرا